پدرم زمان تحصیل در دانشگاه نفت آبادان یک جوان 19 یا 20 ساله بود، رئیس دانشکدهشان بهائی بود، ایشان در مقابله با او میآید کتابخانه انجمن
اسلامی را تأسیس میکند.
کتابها شامل رساله مراجع تقلید، دکتر شریعتی، شهید مطهری، حتی کتابهای "صادق هدایت" هم بوده، ولی پدرم می آید و کتابها را از هم تفکیک
میکند یک کتابخانه عقیدتی و سیاسی هم با پولهای شخصی خودش درست میکند و از طرف دیگر در یک قسمت هم کتابهای علمی را قرار میدهد.
او در آن وضعیت نابسامان اعتقادی دانشکده که خیلی به هم ریخته بوده، نماز جمعه و دعای کمیل به راه میاندازد.
بچههای دانشکده نفت میگفتند، یکی از فیلمهایی که پدرم آنجا به نمایش گذاشته بود، فیلم عامهپسندی به نام "هاسپیتال" بود که پدرم در آن فضا و با
استفاده از فرصت به وجود آمده صحبتهای خودش را مطرح میکند و جو را عوض میکند.
برنامه رسیدگی به ایتام را در سطح آبادان راه میاندازد تا به خانوادههای بیسرپرست سر بزنند و بین آن غذا پخش کنند.
برنامه رسیدگی به ایتام را در سطح آبادان راه میاندازد تا به خانوادههای بیسرپرست سر بزنند و بین آن غذا پخش کنند.
(مهدی تندگویان-فرزند شهید)